بخش پایانی | نشست "امام موسی صدر در ساحت علم و سیاست"
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، نشست علمی "امام موسی صدر در ساحت علم و سیاست" با حضور حجت الاسلام والمسلمین رضا مختاری، رییس مؤسسه کتابشناسی شیعه، دکتر شریف لکزایی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و استاد حوزه و دانشگاه، خبرنگاران، اصحاب رسانه و مطبوعات و سایر طلاب و دانشجویان در سالن اجتماعات خبرگزاری رسا برگزار شد.
بر اساس این گزارش، با توجه به حواشی های اخیر برخی جریان ها درباره شخصیت امام موسی صدر و ادعای مخالفت وی با تشکیل انقلاب اسلامی و بازتاب آن در فضای مجازی و مطبوعات، کارشناسان حوزه و دانشگاه در نشستی به بررسی اندیشههای سیاسی، علمی و انقلابی امام موسی صدر پرداختند.
گزارش بخش اول و دوم این نشست پیشتر در خبرگزاری رسا منتشر شد، بخش پایانی آن در ذیل تقدیم مخاطبان میشود.
علاقهمندان میتوانند برای مطالعه بخش نخست به اینجا و برای مطالعه بخش دوم به اینجا مراجعه کنند.
بر اساس این گزارش، پس از جمعبندی بخش اول سخنان دکتر لکزایی و حجت الاسلام والمسلمین مختاری توسط علیرضا استادیان (دبیر علمی این نشست)، به بخش دوم سخنان کارشناسان حاضر در نشست پرداخته شد.
روش، الگو و مدل تبلیغی امام موسی صدر در جامعه لبنان
در بخش پایانی این نشست دکتر لکزایی در پاسخ به پرسش یکی از حاضران در این نشست، مبنی بر اینکه روش، الگو و مدل تبلیغی و جذب مردمی امام موسی صدر در لبنان و دلیل اصلی اثرگذاری بالا و نفوذ ایشان در قلب مردم لبنان چه بوده است، اظهار داشت: در این که مدل و الگویی که امام موسی صدر داشته و مورد استفاده قرار میدادند، چه بوده است، باید کار تحقیقاتی دقیقی صورت گیرد.
اما تصور من این است که امام موسی صدر کار عالمانه خود را به عنوان یک عالم شیعی در لبنان انجام میداد که در ایران و قم انجام نداد، چراکه وقتی در قم بود، صرفا یک طلبه و نهایتا مدرسی در حوزه علمیه قم بود که به کار تدریس میپرداخت و هیچ ارتباط مردمی و کار و فعالیت فرهنگی غیر از آن چه نقل شد مانند تأسیس مجله مکتب اسلام، انجام نداده است.
احیانا گزارشهایی شده که با همفکری برخی از هم دورهای خودشان مانند، آیات شهید بهشتی و موسوی اردبیلی پیشنهادهایی بدهند که وضعیت حوزه اصلاح شود و به سمت و سوی مطلوبی حرکت کند که بتواند پاسخگوی نیازها باشد.
سابقه شناخت امام موسی صدر در لبنان فقط محصول سفر آخر ایشان نیست، بلکه قبل از مهاجرت به این کشور و مطرح شدن ایشان به عنوان رهبر شیعیان لبنان، یکی دو بار به آن جا سفر کرده و چندین ماه در لبنان حضور داشتند و از آشنایی خوبی نسبت به اوضاع این کشور در زمان خود مرحوم علامه شرف الدین، برخوردار بودند و پیوندهای سببی و نسبی هم داشته و طبیعتا با فضای فکری و فرهنگی این کشور آشنا بودند.
اتمام راه نیمهتمام سیدجمالالدین اسدآبای، هدف امام موسی صدر
اما چند نکته در این بین، مهم جلوه میکند، نکته اول، حضور ایشان میان مردم است، فرمایشی از امام موسی صدر توسط حجت الاسلام خسروشاهی نقل شده است که برخی علما به آقاموسی گفتهاند شما نجف بمانید و مسیر اجتهاد را طی کنید که امام موسی در پاسخ گفتهاند میخواهم راه ناتمام سیدجمالالدین اسدآبادی را تمام کنم، به نظر این فرمایش امام موسی صدر خیلی جدی است و باید روی آن کار شود تا تفاوتها و اشتراکات ایشان با سیدجمال استخراج شود، چراکه مسیری که امام موسی صدر و سیدجمال طی کردهاند، به نظر الگوی مناسبی باشد که قابل تأمل و تحقیق است.
مسیری که سید جمالالدین اسدآبادی داشت، همین حضور در جمع نخبگان بود و حضور مردمی مؤثری نداشت، اما امام موسی صدر هم حضور در جمع نخبگانی داشتند، اعم از حضور در جمع کسانی که مناصب و پایگاههای سیاسی و اجتماعی داشتند یا کسانی که نخبگان علمی، فکری و فرهنگی بودند، چه در لبنان و چه در ایران، از سوی دیگر حضور مردمی گسترده نیز داشتند.
بخش دیگری از فعالیت ایشان هم کار تشکیلاتی است، امام موسی سال 44 در سخنرانی در دارالتبلیغ سخنرانی دارند که وضعیت حوزهها را با آنچه در اهل سنت و مسیحیت است، مقایسه میکنند، اگر الان هم مقایسه کنیم، مقداری تفاوت میتوان مشاهده کرد، اما روح مطلب ایشان همچنان باقی است و آن ارتباط مؤثری است که روحانیت و حوزههای ما با بدنه مردمی باید داشته باشند همچنان مغفول است و شاید در این سالها به جهاتی تشدید هم شده باشد.
خب امام موسی هیچ منصب رسمی و حکومتی ندارد، از این جهت عرصه و میدان برای فعالیتهای ایشان خیلی باز و فراهم است، اما جنبههای شخصیتی خود ایشان هم است که به لحاظ شخصیتی، به گونه ای فعالیت میکنند که تأثیرات او را افزایش میدهد، حضور مداوم ایشان در جای جای لبنان و مجامع مختلف، از جایگاه و پایگاه یک عالم شیعی که هیچ وابستگی ندارد، در این امر بسیار اثرگذار است.
ایشان تصریح میکنند که من عضو هیچ جریان، حزب یا گروهی نیستم، به این معنی که نمیخواهم وزیر یا رییس جمهور تعیین کنم، چراکه بعد از آن در موضع قرار میگیرم و به نوعی خود را فراتر از اینها تعریف میکند، آن رهبری و ارائه دیدگاههای راهبردی در حال سپری کردن مسیر خود است.
دلیل انتخاب جامعه لبنان از سوی امام موسی صدر
همچنین حجت الاسلام والمسلمین مختاری نیز در پاسخ به این پرش که چرا امام موسی صدر لبنان را برای فعالیتهای خود انتخاب کردند و آیا ویژگی خاصی در کشور لبنان با وجود عقاید و آراء متنوع، سبب آغاز فعالیت ایشان در لبنان شد، بیان کرد: یکی از علل رفتن به لبنان رفته و انتخاب این کشور، این است که امام موسی صدر، اصالتا لبنانی هستند و اجداد ایشان اهل لبنان هستند، سیدصالح جد اعلای ایشان در روستای شهور در نزدیکی صور به دنیا آمده است و فرزند سیدصالح، سیدصدرالدین که بعد از واقعه جزار لبنان به نجف رفته و داماد شیخ جعفر کاشفالغطا شده و بعد به اصفهان میرود، فرزند سیدصدرالدین، سید اسماعیل صدر است که از علمای بزرگ و شاگرد میرزای شیرازی است و مدفن ایشان در کاظمین قرار دارد.
مقصود این که اولا به لحاظ اصالت خانوادگی، اصالتا لبنانی هستند، ثانیا در زمانی که علامه سیدشرف الدین در لبنان زنده بودند، یعنی سال 1376 قمری و مطابق با 36 شمسی، سفری به لبنان داشته و بر علامه شرف الدین وارد شدند که از بنی اعمام یکدیگر بودند، مرحوم شرف الدین و فرزندان ایشان دیدند که بهترین فرد برای جانشینی و ادامه دادن راه علامه شرف الدین، امام موسی صدر است و بعد از آن تاریخ هم خود علامه شرف الدین و هم فرزندان ایشان، اصرار داشتند که آقای صدر به لبنان بروند، پس از رحلت علامه، اصرار خانواده سیدشرف الدین زیاد و سبب مهاجرت امام موسی صدر به لبنان شد.
در آن زمان آیت الله بروجردی، شخصیتهایی را به کشورهای مختلف دنیا میفرستادند که از جمله مرحوم محققی را به آلمان، صدر بلاغی را به آمریکا و کانادا و بعدها مهدی حائری یزدی را به آمریکا فرستادند و گزارشی هم وجود دارد که مرحوم آیت الله بروجرودی قصد داشتند امام موسی صدر را به ایتالیا بفرستند، اما آقای صدر، لبنان را ترجیح داد که شاید اصرار خانواده سیدشرف الدین از دلایل این امر بوده باشد.
برخی از جریانات اصلاحات و چپ به دنبال مصادره شخصیت آقاموسی صدر
در ادامه یکی دیگر از حاضران در نشست، پرسشی را درباره امام موسی صدر مطرح کرد و اظهار داشت: نکتهای در زندگی امام موسی صدر وجود دارد که شاید فرصت طرح این موضوع برای اساتید پیش نیامد، این است که امام موسی صدر در تهران به منزل جلال آل احمد رفت و آمد داشته یا با اشخاص اثرگذار دیگری مانند آقای شریعتی مراوداتی دارند.
یکی از مسائل مهم امروز این است که طیف اصلاح طلب ایران دغدغه بسیاری دارند که شخصیت امام موسی صدر را مصادره به مطلوب کنند، با این که در این نشست مطرح شد که امام موسی صدر عضو هیچ جریان و حزبی نبوده است، اما اصلاحاتیها خیلی تأکید دارند که امام موسی را به خود منتسب کنند، حال پرسش اصلی من این است که چرا جریان چپ و اصلاحات به دنبال مصادره شخصیت امام موسی و امثال وی به نفع خود هستند؟
حجت الاسلام والمسلمین مختاری در پاسخ به این پرسش گفت: بایستی فعالیت تحقیقی و علمی بیشتری انجام دهیم تا ثابت شود که امام موسی صدر در وادی شذوذ علمی، خرق اجماع و گذشت از مسلمات دین برای خوشایند برخی افراد، یا ابداع نظریه جدیدی به منظور مرید پروری نیست.
همچنین دکتر لکزایی پس از حجت الاسلام مختاری، در پاسخ به این سؤال اظهار داشت: بحث شما شاید ناظر به مباحث روز هم باشد، اتفاقا این بحثهای جدید، نگاه و واقعهای را زنده کرد که در ابتدای انقلاب اسلامی هم، جریانی که الان به عنوان اصلاحطلب مطرح است، مانع دیده شدن وضعیت امام موسی صدر شدند.
امام موسی، شخصیتی غیرجناحی و تصاحب نشدنی
به نظر، کسی نمیتواند ایشان را به نفع حزب و گروه خود مصادره کند و این تلاشها شاید نتیجه عکس هم داده باشد، امام موسی صدر جناحی نبود و تأکید هم میکند که وابسته به این جناح و آن جناج نیست و حتی نسبت به تعیین وزیر هم دخالت نمیکند، زیرا پس از آن در موضع پاسخگویی قرار میگیرد، بنابراین راهبردهای کلی را ارائه میکرد، در لبنان هم این گونه بود و با گروهها و دستههای مختلف ارتباطاتی از موضع عالم دینی داشت، یعنی خود را در نقش یک عالم دینی که رهبری جامعه را باید در اختیار داشته باشد و جامعه را هدایت کند، میدید و عمل میکرد.
کسانی که وابسته به امام موسی صدر هستند، طبیعتا نباید به گونهای عمل کنند که امام موسی وابسته به یک جناح نشان داده شود، مانند برخی از دیگر بزرگان ما که امروز این فضا ایجاد شده و بحثها و بزرگداشتهایی که برای آنها گرفته میشود، جنبه زنده بودن را ندارد.
در ادامه پرسشی درباره علت فعالیت کم و ضعیف درباره شهید سیدمحمدباقر صدر، مطرح شد که دکتر لکزایی در این باره افزود: راجع به شهید سید محمد باقر صدر انصافا کم کار شده است، در صورتی که ایشان نظام فلسفی، نظام اقتصادی و بحث مجتمعنا (نظام اجتماعی) هم داشته است که تاکنون سرانجامی نداشته است، حال یا چاپ نشده یا به فضای جامعه نرسیده است.
شهید سید محمدباقر صدر طرح فکری داشته و دنبال میکرده و حزب الدعوة در عراق را تأسیس کردند که حتی امام موسی صدر هم در حلقه اولی این حزب حضور داشته است، اما پس از چندسال شهید سیدمحمدباقر صدر خود را کنار کشیده و به کارهای علمی و نقش رهبری پرداخت، اما امام موسی صدر در حال عملی کردن طرح فکری خود در لبنان بودند.
دین شناسی امام موسی صدر، دین شناسی ارتباطی بود
در ادامه یکی دیگر از افراد حاضر در نشست "امام موسی صدر در ساحت علم و سیاست" بیان کرد: احساس میشود که در رابطه با امام موسی صدر نگاهی تقلیل گرایانه اتفاق افتاده است و ایشان را محدود به ارتباط با برخی از سیاسیون دنیا میکنند، در حالی که به تعبیر یکی از اساتید، دین شناسی امام موسی صدر، دین شناسی ارتباطی است، اساسا ارتباط در نگاه ایشان خود یک اصالت است.
امروز در جامعه ما، شکاف عمیقی بین مردم و جامعه روحانیت ایجاد شده است، چراکه دین شناسی آنها، ارتباطی نیست، نه اینکه دین تکفیری باشد، یقینا پیشرفتهای خیلی خوبی پس از انقلاب حاصل شده است، اما به برخی مفاهیم و الگوها خیلی محتاج شدهایم و همین به دین شناسی ارتباطی بزرگترین لطمه را وارد میکند.
قصدم از این سخنان، الگوهای وارداتی نیست، خیر، چراکه همه اینها را در دل همین جهان فکری است که وام میگیریم، ما معتقدیم که این سنت اسلامی امکان بازتولید این مفاهیم را در دل خود میدهد.
اما چرا آن شورانگیزی را که در رفتار امام موسی صدر مشاهده میکنیم که با دانشکده مسیحیان، اهل کلیسا و... ارتباط برقرار میکند، در فضای جامعه روحانیت امروز ما وجود ندارد؟ چرا نتوانستهایم این رفتار را ارتقا بخشیم؟
کدام بخش از حوزه فلسفی بر اندیشه امام موسی صدر منطبق است
همچنین یکی دیگر از شرکت کنندگان در این نشست به طرح پرسش خود پرداخت و گفت: سؤالی که در خصوص اندیشه امام موسی صدر وجود دارد، اجرای علمی ایشان در پذیرش تکثرها و غیرها است، با توجه به این که ایشان از ابزارهای قدرت و مؤلفههای حکومتی هم برخوردار نبودهاند، به نظر اجرای بسیار موفقی داشتهاند، اما در جمهوری اسلامی، این امر ضعیفتر بوده است، تصور میشود که علاوه بر ظرفیت روحی امام موسی صدر، بخشی از فلسفه فکری ایشان [که از علامه طباطبایی یا نوصدرایی تأثیر پذیرفته است]، باعث برجسته شدن این بُعد است.
من به عنوان دانشجوی اندیشه سیاسی این سؤال را دارم که کدام بخش از حوزه فلسفی بر اندیشه امام موسی صدر منطبق است؟
اگر نظریه کثرت در وحدت و وحدت در کثرت را ببینیم، مبنای نظری امام موسی صدر در رفتار و تعاملات اجتماعی ایشان و ارتباطاتی که دارد، از این نظریه نشأت میگیرد، یعنی بحث به این نظریه برمیگردد که در حکمت متعالیه نظریه بسیار مهمی است، اما به لحاظ اجتماعی خب بسیاری از افراد هستند که فلسفه ملاصدرا را تدریس میکنند و حتی این نظریه را گاهی ممکن است تکرار کنند، اما تعبیری یکی از اساتید داشت که در فردی مانند امام موسی صدر این نظریه تحقق پیدا کرده و اجرا میشود که مقداری به منش خود فرد هم مربوط میشود، زیرا ممکن است کسی این کثرت را قبول داشته باشد، اما در مرحله اجتماعی ورودی ندارد و حضور پیدا نمیکند و در ارتباطاتی که شکل میگیرد حلقه مفقودهای است.
کسی مانند امام موسی صدر میآید و وارد عرصه اجتماعی هم میشود که به نگاه خود شخصیت هم مربوط میشود، زیرا منش این شخصیت به گونهای است که این جسارت و به تعبیر درستتر این شجاعت را دارد که ورود پیدا کند و این امر را در عرصه اجتماعی تحقق بخشد.
نوصدرایی، واژهای مبهم و غیرقابل فهم
البته همیشه با [واژه] نوصدرایی مشکل داشتهام، اگر منظور این است که به امتداد معرفتی، اجتماعی و سیاسی حکمت متعالیه فکر کنیم، لزومی ندارد که نام آن را نوصدرایی بگذاریم، بلکه ادامه صدرا است و من معتقدم که بحث حرکت در خود فلسفه ملاصدرا هم جریان داشته و جاری است و در واقع ادامه همین مسیر است، اما بحثها و امتداد اجتماعی، سیاسی، معرفتی و روشی پیدا میکند، اما اگر بگوییم دستگاه جدیدی در کنار ملاصدرا تولید شده است، خیر دستگاه فکری و فلسفی جدیدی تولید نمیشود.
خیلی برای من قابل فهم نیست که اگر نوصدرایی گفته شود، حتما واجد یک خرده نظام فکری است در کنار این دستگاه عظیم و برجستهای که به اسم صدرایی تأسیس و تشکیل شده است.
خود امام موسی صدر وقتی بحث میکند، به یکباره میگوید، این مسأله در نظریه وحدت در کثرت قابل تحلیل است یا فیلسوفان ما از این منظر تحلیل کردهاند که کل آن بحث را یکدفعه تحویل حکمت متعالیه میدهد و تحلیلی صدرایی از آن میشود، البته اینها مورد توجه قرار نگرفته و من به بخش اندکی از این بحث در کتاب اندیشه سیاسی امام موسی صدر پرداختهام و در این نظریه تمدنی هم، مقداری به این بحث توجه کردهام که این نگاه فلسفی امام موسی را بیشتر توضیح دهم و آن نگاه تمدنی هم متأثر از همین حکمت متعالیه است.
حکمت متعالیه، حکمتی تمدن ساز است
به تعبیر یکی از اساتید، حکمت متعالیه، حکمتی تمدن ساز است و به تعبیر خود ملاصدرا در ابتدای اسفار، که انتظار ما از حکمت این است که نظام معاش و نجات معاد را رقم بزند، میشود در تمام ساحتهای اجتماعی به صحنه عمل درآید و حال در بخش حکمت عملی آن، تصریح خود ملاصدرا است که باید به اخلاق الهی رو آوریم و «تخلقوا باخلاق الله» حکمت عملی میشود.
همچنین یکی دیگر از اصحاب رسانه، با این بیان که امام موسی صدر با روش خود توانست به همگرایی و ارتباط چندقومی و چند طیفی دست پیدا کنند، اما به نظر اگر از نگاه سیاسی بخواهیم به این مسأله نگاه کنیم، شاید بتوان گفت که تا زمانی موفق بودهاند که حسگرهای امنیتی علیه ایشان فعال نشده بود، زیرا تشیع در لبنان، اقلیت ضعیفی بوده و کسی از آنها احساس خطر نمیکرد.
سرنوشت امام موسی صدر در صورت ماندن در عرصه سیاسی
حال سؤال این است که اگر ایشان در صحنه سیاسی باقی میماند، مانند برخی از انقلابیون معاصر که همین دیدگاه عمومی را نسبت به انقلاب داشتند، گرفتار تزاحمات با دنیای غرب میشدند و جهان اسلام در مقابل ایشان قرار میگرفت یا این که بر مبنای قبل از انقلاب اسلامی استوار مانده و گرفتار تزاحمات پس از آن نمیشدند؟
دکتر لکزایی در پاسخ به این پرسش بیان داشت: این سؤال بسیار مهم، خوب و قابل تأملی است، ببینید، وقتی امام موسی صدر ربوده شدند، جنگ داخلی لبنان هم آغاز میشود و این نشان میدهد که حضور اما اثرگذار بوده است، یعنی به نقطهای رسیده و به گونهای در مقابل ایشان رفتار شده است که برخی امکان حضور مؤثر در صحنه علنی جامعه لبنان را نداشتند، بنابراین پس از ایشان، جنگ داخلی آغاز میشود.
یکی از دلایل جنگ داخلی لبنان همین است، حدود بیست سالی که ایشان در لبنان حضور دارند، این نگاه امنیتی هم بوده است، سه جلد اسناد تاریخی که از ساوک چاپ شده است، از همان ابتدا این گزارشات وجود داشته است، اما به مرور که ایشان نقش بینالمللی در جهان اسلام پیدا میکنند، این گزارشات هم تفصیل پیدا میکنند، یعنی در ابتدا این گزارشات اندک است، اما پس از حضور گسترده ایشان، تفصیلی میشود.
فضای اختلافی که وجود داشت، حتی فلسطینیهایی که در لبنان بودند، امام موسی در بحث توطین فلسطینیها در لبنان دیدگاه متفاوتی داشتند، به همین خاطر، فلسطینیها مقابله و منازعهای با ایشان دارند، با نحوه زیست و تعامل آنها با جامعه لبنان و جنوب آن، اختلاف نظر زیادی دارد.
هم با کسانی که در آن جا حضور داشته و زیست میکنند و هم با لیبی و شخص قذافی که قصد حضور در آن جا را داشت، اختلاف داشتند، طبیعتا رژیم پهلوی هم که حضور مؤثری در لبنان دارد و حتی در قصهای قرار بود، هزینههای ساخت بیمارستانی در جنوب لبنان را پرداخت کند، اما با توجه به موضعگیریهای امام موسی صدر، این موضوع منتفی میشود، حتی زمانی که امام موسی صدر، رییس مجلس اعلای شیعیان لبنان هم میشود، رژیم پهلوی برکناری ایشان از این سِمت را، شرط کمک به جامعه شیعیان لبنان عنوان میکنند.
به هرجهت این قصه دراز بوده و اگر اسناد موجود در این قضیه در متنهای ما وارد و تحلیل شود، خیلی از این قضایا روشنتر میشود، در بُعد بین المللی امام موسی صدر هم به این صورت است، یعنی همانطور که ایران در محاصره سرمایهداری بینالمللی است، اگر امام موسی صدر هم میبود و جنگ داخلی را هم حل میکرد، یقینا با این نظام سرمایهداری، مواجهه داشت و مقابله ایجاد میشد، به هر حال جامعه لبنان در حد خود و تکثری که در آن وجود دارد و ایران هم با فضای مختص به خود.
در پایان، علیرضا استادیان دبیر علمی این نشست، به جمع بندی پرسشهای مطرح شده و پاسخهای ارائه شده از سوی اساتید پرداخت و این نشست به پایان رسید.
یادآور میشود، پیشتر بخش اول و دوم نشست علمی "امام موسی صدر در ساحت علم و سیاست" در خبرگزاری رسا منتشر شده است./876/ز502/س
خبرنگار: مهدی شاهی